۳-۴ شب پیش، باباجان خواب ماماجان را دید و تا صبح نخوابید، ولی نگفت چه خوابی بود.
صبح هم که بیدار شد یک طرف صورتش ورم گرد و التهاب داشت ولی از اعصاب بود. صداش هم شبیه صدای میرمردها شدا بود اما بعد از ۲ روزصداش خوب شد ولی هنوز ورم صورن را داره.
۲روز پیش نزدیک صبح خواب ماما را دید که ناداحت بود و گفت برای مینا (خاله مینا) ناراحتم، پاش ناراحته، محمدرضا هم باهاش همکاری نمی کنه. بهش پول بده
امروز خاله مینا گفت چند روز پیشخواب دیدم آقای مددی (بابا) گفت میخوای شماره بگیرم با تورانصحبت کنی. گفتم آره. بتبا شماره گرفت، ولی اردشیر هی سر و صدا میکرد که مگه میشه تلفنی صحبت کنی و .که از خواب بیدار شدم
چند روز پیش هم آجی مینو خواب دید
من میگم ماما خونه نیست!
بعد آجی مینو شماره ماما را میگیره و جواب نمیده. شماره خاله مینا را میگیره، میگه با دد توران اومدیم روزا خانم زمانی (همسر شهید ، که همرزم جهانآرا بوده). میگه گوشی را بده ماما
بعد شماره ماما را میگیره یه دختری برمیداره، میگه میخوام با ماما صحبت ک. ماما میگه ما روضه هستیم و آدرس به آجی مینو میده و میگه تو هم بیا
ماما ,هم ,شماره ,میگه ,ولی ,خواب ,ماما را ,خاله مینا ,آجی مینو ,را میگیره ,شماره ماما
درباره این سایت