چند شب پیش، هستی گفت ظهر خواب ماماجان را دیدم.
خواب دیدم توی مدرسه هستم، آجی میاد توی مدرسه، ماماجان هم پشت سرش میاد. بعد کیفمو میگیره (البته کیف صورتی کلاسهای آموزشگاه دستش بود)، بعد سوار سرویس میشم و میرن ولی ماماجان در مدرسه میمونه.
پرسید تعبیرش چیه؟
گفتم یعنی ماماجان همیشه و همهجا همراهت هست. حتی وقتی میری مدرسه
چند (۴) روز پیش بابا گفت
موبایل را روی ساعت ۲ تنظیم کردم که دارو بخورم، وقتی زنگ خورد زنگو قطع کزدم و چشممو بستم. دیدم دارم توی حیاط خونه (البته این خونه نبود، حالت خونه مثل خونه خ۲۰ پشت به آفتاب بود، یعنی مقابل این خونه) لباس روی سیم پهن میکردم. ماما سرشو از در آورد داخل و گفت چکار میکنی؟ (تا نیمتنه اومد داخل)
بابا گفت نمیدونم چی جواب دادم، فقط صدا کردم مینو، مژگان، مژده بیایین! ماماتون اومده!
ولی صدامو نشنیدین.
۳ شب پیش هم آجئ مینو خواب دید توی اتاق مژگانه و مژگان پشت سرشه. مامد میاد دم در خیلی آروم نگاد میکنه. آجی با خوشحالی میگه ماما اومدی.
بعد میگه حالا که اومدی، بمون پیشمون، نرو!
گفت نه، باید برم
پرسید اونجا جات خوبه؟ گفت آره، خوبه
سال گذشته، این ساعتها، آخرین ساعات حضور ماماجان در خانه بود. شب رفت بیمارستلن
من هم با چشم اشکبار رفتم هستی را از کلاس ریاضی آوردم
این پیام را ۲۰ مرداد حدود ساعت ۸-۷ شب داشتممبنوشتم. ناقص موکد الان ثبت نوشته و بازسازی وبلاگ را کلیک میکنم
۳-۴ شب پیش، باباجان خواب ماماجان را دید و تا صبح نخوابید، ولی نگفت چه خوابی بود.
صبح هم که بیدار شد یک طرف صورتش ورم گرد و التهاب داشت ولی از اعصاب بود. صداش هم شبیه صدای میرمردها شدا بود اما بعد از ۲ روزصداش خوب شد ولی هنوز ورم صورن را داره.
۲روز پیش نزدیک صبح خواب ماما را دید که ناداحت بود و گفت برای مینا (خاله مینا) ناراحتم، پاش ناراحته، محمدرضا هم باهاش همکاری نمی کنه. بهش پول بده
امروز خاله مینا گفت چند روز پیشخواب دیدم آقای مددی (بابا) گفت میخوای شماره بگیرم با تورانصحبت کنی. گفتم آره. بتبا شماره گرفت، ولی اردشیر هی سر و صدا میکرد که مگه میشه تلفنی صحبت کنی و .که از خواب بیدار شدم
چند روز پیش هم آجی مینو خواب دید
من میگم ماما خونه نیست!
بعد آجی مینو شماره ماما را میگیره و جواب نمیده. شماره خاله مینا را میگیره، میگه با دد توران اومدیم روزا خانم زمانی (همسر شهید ، که همرزم جهانآرا بوده). میگه گوشی را بده ماما
بعد شماره ماما را میگیره یه دختری برمیداره، میگه میخوام با ماما صحبت ک. ماما میگه ما روضه هستیم و آدرس به آجی مینو میده و میگه تو هم بیا
درباره این سایت